به هر حیله ...

طاعت ار دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

#نشاط_اصفهانی

نمی دانم ...

به جز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمی دانم
که شادی در همه عالم از این خوشتر نمی دانم ...

#عطار

بوی بهار تو ...

هرگز ز دل
امید گل آوردنم نرفت
این شاخ خشک
زنده به بوی بهار توست ...

#هوشنگ_ابتهاج

روز وداع یاران ...

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

#سعدی

سرشارم از خیال ...

سرشارم
از خیال
ولی این کفاف نیست #محمدعلی_بهمنی

عکس دسته جمعی

در سرم تویی
در چشمم تویی
در قلبم تو
من عکس دسته جمعی توام

#جلیل_صفربیگی

خار هراسان

آواره
همچو خار هراسان
ز باد مست
خاکستر خیال ز دستم عنان گسست

#محمدحسن_آرش_نیا

یاد گریز از قفس ...

آخر به اسارت دل حسرت زده خو کرد
شادم که دگر یاد گریز از قفسم نیست

#فریدون_توللی

مجال من ...

مجال من
همین باشد
که پنهان عشق او ورزم ...

#حافظ

این رشته دراز است ...

با رشته ی زلف توام امشب سر دراز است
افسوس که شب کوته و این رشته دراز است

#هدایت_طبرستانی

گاهی ...

گاهی مرا نگاه کنی
رد شوی بس است
آنانکه بی کس اند به یک در زدن خوش اند ...

#حسین_زحمتکش

بی رنگ رخت ...

بی رنگ رخت
زمانه زندان من است

#مولانا

بی موجب

بی موجب از او رنجم و بی وجه صلح کنم
اینها نکنم عاشق دیوانه نباشم

#وحشی_بافقی

نیش آن خار ...

آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون
نیش آن خار که از دست تو در پای من است

#فرخی_یزدی

از این خانه به آن خانه ...

آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
این چراغی ست کزین خانه به آن خانه برند #حافظ

غم آفتاب گردان ها ...

آسمان نگاه خسته ی من
خانه ی ابرهای باران زاست
نیستی و نبودنت تنها غصه ی آفتاب گردان هاست

#حامد_ابراهیمی

همه عمر دویدیم ...

سر گشته چو پرگار همه عمر دویدیم

آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم ...

#امام_فخر_رازی

می گذرد ...

این قافله ی عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد

#خیام

راست بگو ...

جز من اجرت عاشق شیداست بگو
ور میل دلت به جانب ماست بگو
ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو نیست بگو راست بگو

#مولانا

غم گداخت مرا

ز بس به حسن وی افزود غم گداخت مرا
نه من شناختم او را نه او شناخت مرا

#ضمیری_اصفهانی

ای مرگ مهلتی ...

جام و سبو شکسته ام
ای مرگ مهلتی
تا توبه ای که کردم آن نیز بشکنم ...

#یحیی_دولت_آبادی

چون گل روی مزار ...

شکایت ...

از دشمنان
برند شکایت
به پیش دوست
چون دوست دشمن است شکایت کجا برم ...

#سعدی

دو صد فریاد از این دل

خدایا داد از این دل داد از این دل
نگشتم یک زمان من شاد از این دل
چو فردا داد خواهان داد خواهند
بر آرم من دو صد فریاد از این دل

#باباطاهر

مردم ز رشک ...

مردم ز رشک چند بینم که جام می
لب بر لبت گذارد و قالب تهی کند ...

#طالب_آملی

این چه عمریست ...

روز من شب شد و آن ماه به راهی نگذشت
این چه عمریست که سالی شد و ماهی نگذشت

#هلالی_جغتایی

دوست دل شکسته می دارد دوست ...

بر من در وصل بسته می دارد دوست
دل را به جفا شکسته می دارد دوست
زین پس من و دل شکستگی بر در او
چون دوست دل شکسته می دارد دوست

#مولانا

چه کوتاهست شب های وصال دلبران ...

چه کوتاه است
شب های وصال دلبران یا رب
خدا از عمر ما بر عمر این شب ها بیفزاید

#یوسف_قزوینی

بت نامهربان ...

گویند دل به آن بت نا مهربان نده
دل آن زمان ربود که نا مهربان نبود

#اصلی_قمی

زندگی کردن من ...

زندگی کردن من
مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم

#فرخی_یزدی

گرمی دل های به هم پیوسته

زندگی
گرمی دل های به هم پیوسته است ...
تا در آن دوست نباشد همه در ها بسته است

#فریدون_مشیری

درمان مطلب

ای دل , ز زمانه رسم احسان مطلب
وز گردش دوران سر و سامان مطلب
درمان طلبی درد تو افزون گردد
با درد بساز و هیچ درمان مطلب

#خیام

ملامت گفتن

دل داده را ملامت گفتن چه سود ...
می باید این نصیحت کردن به دل ستانان

#سعدی

از دل من ...

شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست ...

#حمید_مصدق

مجروح چه تیریم ...

در شهر طبیبی ست که داند همه رنجی
او نیز ندانست که مجروح چه تیریم ...

#اوحدی_مراغه_ای

مگر جانی مگر عمری ...

مگر جانی
که هر گاه آمدی نا گه برون رفتی
مگر عمری
که هر گه می روی دیگر نمی آیی ...

#هلالی_جغتایی

اول تا آخر ...

اول به وفا می وصالم در داد
چون مست شدم جام جفا را سر داد
پر آب دو دیده و پر از آتش دل
خاک ره او شدم به بادم بر داد ...

#حافظ

دردی ست جدایی ...

جنون
نشد آرام پذیر
از رخ لیلی
دردی ست جدایی که به درمان نرسیده ست ...

#نظیری_نیشابوری

چشم بد دور ...

گفتم به دعا
که چشم بد دور از تو
ای دوست مگر چشم بدت من بودم

#ابوسعید_ابوالخیر

یاد آن عهد ...

یاد آن عهد که دل در خم گیسوی تو بود ...
شب من موی تو و روز خوشم روی تو بود ...

#صائب_تبریزی

گرگ دندان تیز

نصیحت های #شیخ_اجل همیشه تازگی داره :
سفله را قوت مده چندانکه مستولی شود
گرگ چندان که دندان تیز تر خون ریز تر ...

#سعدی

دو صد مصرع رنگین

من نه آنم که دو صد مصرع رنگین گویم
من
چو فرهاد
یکی گویم و شیرین گویم ...

#کهفی_نیشابوری

شب وصل است و می نالم

شب وصل است
و می نالم
که شاید چرخ پندارد
که باز امشب شب هجران است و دیر آرد به پایانش ...

#سحاب_اصفهانی

برون روی ز باغی ...

غم نا امیدی من مگر آن نفس بدانی
که برون روی ز باغی
و گلی نچیده باشی ...

#بابافغانی_شیرازی

بی کس و تنها ...

روزگار این سان
که خواهد بی کس و تنها مرا
سایه هم ترسم
نیاید دیگر از دنبال من ...
#شهریار

شاگرد شیشه گر

هزار دل
بشکند تا یکی به دست آرد
فلک
طبیعت شاگرد شیشه گر دارد

#صائب_تبریزی

لذت بیماری ...

گر طبیبانه بیایی
به سر بالیم
به دو عالم ندهم لذت بیماری را ...

#سیف_فرغانی

ویرانه دل ماست ...

ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد
ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست , که با هر نگه دوست
صدبار بنا گشت و دگر بار
فرو ریخت ...

#سعدی

عشق در هر گذری ...

دیده از اشک و لب از آه و دل از داغ پرست ...
عشق در هر گذری رنگ دگر می ریزد

#صائب_تبریزی

گوشه ی تنهایی خویش ...

بی تو منم و گوشه ی تنهایی خویش ...
پای در دامن غم
سر به گریبان ملال

#هلالی_جغتایی

کو دل دیگر ...

جز کوی تو
دل را
نبود منزل دیگر

گیرم که بود کوی دگر , کو دل دیگر ...

#ظریف_اصفهانی

شخصی همه شب ...

شخصی همه شب بر سر بیمار گریست
چون صبح شد او بمرد و بیمار بزیست

#سعدی

خیلی حرف داره این بیت که از پس بیانش نمیشه بر اومد ...

همان پرسش بی زیرایی ...

عاشقی را
چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق
همان پرسش بی زیرایی ...

#قیصر_امین_پور

جانی و جهانی ...

به از این
چه شادمانی
که تو جانی و جهانی

#مولانا

آنکه جانم را سوخت

گه گاهی که دلم میگیرد
پیش خودم می گویم :
آنکه جانم را سوخت
یاد می آرد از این بنده هنوز ...

#حمید_مصدق

میل سخن

دلتنگم و با هیچ کسم میل سخن نیست
کس
در همه آفاق به دلتنگی من نیست ...

#وحشی_بافقی

چه غریب ...

چه غریب ماندی ای دل
نه غمی
نه غمگساری ...
نه به انتظار یاری نه ز یاری انتظاری ...
#هوشنگ_ابتهاج

جز عشق و محبت ...

جز عشق و محبت گنهم چیست
چه کردم
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه ...

#وحشی_بافقی

چون تو بهاری

باغ پر از نعمت من
گلبن با زینت من
هیچ ندید و نبود
چون تو بهاری صنما
#مولانا

کاروان گم کرده ...

به یاد یار دیرین
کاروان گم کرده را مانم
که شب
در خواب بیند همرهان کاروانی را
#شهریار

عشق تو ...

زان پیش
کاتصال بود خاک و آب را
عشق تو
خانه ساخته بود این خراب را
#سلمان_ساوجی

و تو آن ...

به هم الفتی گرفتیم
ولی رمیدی از ما
من و دل همان که بودیم
و تو آن نه ای که بودی
#رهی_معیری

تمنا را ...

طمع را
بر تو دندان گر چه کندست
تمنا را
زبان باری درازست
#انوری

به جز کویش ...

من از عالم
به جز کویش ندارم منزلی دیگر

ولی روشن نمی دانم
که او منزل کجا دارد ...
#خواجوی_کرمانی

از اینجا نتوان رفت ...

ماییم و سر کوی تو
گر پیش نخوانی

اینجا بتوان مرد
و از این جا نتوان رفت ...
#امیرخسرو_دهلوی

یاد تو از دل ...

آمدم یاد تو از دل
از دل
به برونی فکنم
دل برون گشت
ولی یاد تو با ماست هنوز

#مهدی_اخوان_ثالث

خاطر پریشان ما

حسن خلقی ز خدا می خواهم خوی تو را

تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود ...

#حافظ

یاد تو

یک نفر از من
همه دنبال تو بی من برود
یاد نداری ز من و یاد تو از سر نرود ...

#الهام_ملک_محمدی

خویشتن داری

تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا
کی بود ممکن
که باشد
خویشتن داری مرا ...

#انوری

پای امید ما

بر پای امید ماست
هر جا خاری ست
بر شیشه ی عمر ماست
هر جا سنگی ست ...

#عنصری

خلق گنه کار

گفتی نظر خطاست
دل می بری رواست ?
خود کرده جرم
خلق گنه کار می کنی ...

#سعدی

سیلی محکم تری بزن ...

درد فراق آمد و
عشق از دلم نرفت
ای روزگار
سیلی محکم تری بزن ...

#سجاد_سامانی

سیل غم

هر که او
چون من دیوانه ز غم کوه گرفت
سیلش از " خون جگر "
بر کمر آید روزی ...

#خواجوی_کرمانی

امید رهایی

من راه تو را بسته
تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست
وقتی همه دیواریم ...

#حسین_منزوی

سخت جانی

تو دوری و من در فراق تو زنده

زهی سست عهد و
زهی سخت جانی ...

#سلمان_ساوجی

تیر دل دوز

می تپد از شوق دل در سینه ام
که باز

تیر دل دوزی به دل ز ابرو کمانی می رسد ...

#رشحه

پیرهن

روز وصلم قرار دیدن نیست
شب هجرانم آرمیدن نیست
دست بیچاره چون به جان نرسد
چاره جز پیرهن دریدن نیست ...

#سعدی

جان و جهان

صید دلم به نام تو
توسن چرخ رام تو
ای دو جهان غلام تو
جان و جهان کیستی ...

#عراقی

کار من

تو شادمانه جای دگر بر مراد خویش


وینجا به جان رسید ز عشق تو کار من ...

#معزی

سرو ناز

تو سرو نازی و بر چشم من ات باید جای


که جای سرو بسی خوش تر است بر لب جوی ...

#عمان_سامانی

همدم ما

دریای سرشک دیده ی پر نم ماست
وان بار که کوه بر نتابد غم ماست
در حسرت همدمی بشد عمر عزیز
ما در غم همدمیم و غم همدم ماست ...

#مهستی

روی تو دیدن ...

گر باد شوم ,
بر تو وزیدن نگذارند
ور حسن شوم
روی تو دیدن نگذارند ...

#عرفی

عمر

عمرت خوانم
از آنکه با کس
چون عمر
نمی کنی وفایی ...

#سیف_فرغانی

غم انگیز

داغ جانسوز من از خنده ی خونین پیداست


ای بسا خنده که از گریه غم انگیز تر است ...

#رهی_معیری

گل رخ

هر دم به گوید رخ اش ,
داری چو من گل رخی ?
هر دم بدو گوید دلم
داری چو بنده چاکری ? ...

#مولانا

آفت

دور از آن آشوب جان و دل
دگر صبرم نماند
آفت
صبر و دل و آشوب دین من کجاست ...

#وحشی_بافقی

دهان دوست

حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود
یا از
دهان آنکه
شنید از دهان دوست ...

#سعدی

من بیچاره

به بغــــض سر کردم... 

دیده تر نشد که نشد

دلــــــی زحــــــال دلــــم 

باخبر نشد که نشد

 

کجاسـت شانه ی امنت ؟ 

که بعد تو این سر

برای مـــن ، 

مـــن بیچاره سر نشد که نشد

 

#حامدعسگری

 

 

یادگاری ...

درمان اگر نداری
باری به درد , یاد آر
کز دوست هر چه آید
آن یادگار باشد ...

#عراقی

کجایی ...

سینہ ام چاڪ شد و...

شبنم چشمم خشڪید..!!

بس‌ ڪہ "شب فتنہ

 برانڪَیخت ڪجائے #ساقے ..؟!!

#مولانا

نشانه

هر گل

نشانه ای ست

توی بی نشانه را ...

#حسین_منزوی

معروفم ...

در کوی تو معروفم و از روی تو محروم


گرگ دهن آلوده ی یوسف ندریده ...


#سعدی

غم هایش

جان به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز

#حافظ