رفتی و باز نمیآیی
و من بی تو به جان؛
جان من ...!
اینهمه بی رحم چرایی؟ بازآ ...
#وحشی_بافقی
رفتی و باز نمیآیی
و من بی تو به جان؛
جان من ...!
اینهمه بی رحم چرایی؟ بازآ ...
#وحشی_بافقی
بوفه بسته است
و دست من
به تهِ پاکت تخمههای حیرت رسیدهاست
کو آجیل اشتغال؟
تنها دو کلاغ روشن برایم مانده است
و یک اقاقیای تاریک
و از این درام
هنوز یک پرده گذشته است
#حسین_پناهی
جانا به جان رسید، ز عشق تو کار ما
دردا که نیستت، خبر از روزگار ما
بر آسمان رسد، ز فراق تو هر شبی
فریاد و ناله های دلِ زار زارِ ما
دردا و حسرتا، که به جز بار غم نماند
با ما به یادگاری از آن روزگار ما...
#انوری
نسیم نیست، هوا نیست !
درون این خفقان،
هر چه هست و نیست
منم...
#سیمین_بهبهانی
ای نور دل و دیده و جانم چونی؟
وی آرزوی هر دو جهانم چونی؟
من بیلب لعل تو چنانم که مپرس
تو بیرخ زرد من ندانم چونی ...!
#مولانا
عشق
اسلحهایست
در دستان کسانی
که دوستشان داریم!
به آنها قدرت میدهد
که زخمیمان کنند
و تنهایمان بگذارند...
#غادة_السمان
تنهاییام امشب که پر است از غم غربت
آنقدر بزرگ است که در خانه نگنجد
بیرون زدهام تا بدرم پردهی شب را
کاین نعرهی دیوانه به کاشانه نگنجد
#حسین_منزوی
آن کس که بدم گفت، بدی سیرتِ اوست
وان کس که مرا گفت نکو، خود نیکوست
حالِ متکلّم از کلامش پیداست
از کوزه همان برون تراود که در اوست
#شیخ_بهایی
بود که بار دگر بشنوم صدای تورا؟
ببینم آن رخ زیبای دلگشـای تورا؟
دل گرفتهی ما کی چو غنچه باز شود؟
مگر صبا برساند به من هوای تورا
#هوشنگ_ابتهاج
مرا زمانه ز یاران به منزلی انداخت
که راضیم به نسیمی کز آن دیار آید
#سعدی
دل که رنجید از کسی، خرسند کردن مشکل است
شیشه ی بشکسته را پیوند کردن مشکل است
کوه را با آن بزرگی می توان هموار کرد
حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است...
#صائب_تبریزی
چونان به من نزدیکی
که اگر جایی نباشم، تو نیز نیستی
چونان نزدیکی
که دست های تو بر شانه ام
گویی دست های من اند
و هنگام که تو چشم می بندی
منم که به خواب می روم....
#پابلو_نرودا
هیچ پیامی آخرین پیام نیست و هیچ عابری آخرین عابر.
کسی مانده است که خواهد آمد.
باور کن!
کسی که امکان آمدن را زنده نگه میدارد.
بنشین به انتظار!
#نادر_ابراهیمى
بهجا خواهد ماند؛
چایمان ته فنجان
کودکىهامان در کوچهها
بغض سنگین شادمانىها در گلویمان
و معشوقههایمان
در دوردستها.
#ناظم_حکمت
دل به هجرانِ تو عمریست شکیباست ولی
بارِ پیری شکند پشتِ شکیبائی را
#شهریار
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
شهریار
همیشه چیزهایی را که نداشته ام بیشتر دوست داشته ام مثل تو که بسیار دوری که بسیار ندارمت...
پابلو نرودا
هزار دردِ مرا، عاشقانه درمان باش
هزار راهِ مرا، ای یگانه پایان باش
برای آنکه نگویند، جستهایم و نبود
تو آنکه جسته و پیداش کردهام، آن باش
#حسین_منزوی
به ناز خفته چه داند
که دردمند فراق به شب
چه میگذراند علیالخصوص غریب...
#سعدی
دردی که انسان را به سکوت وا میدارد
بسیار سنگین تر از دردی است
که انسان را به فریاد وا میدارد
و انسان ها فقط به فریاد هم می رسند
نه به سکوت هم ..!
#فروغ_فرخزاد
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد
غلط است هر که گوید که به دل رهست دل را
دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد
#وحشی_بافقی
ای دل من،
دل من،
دل من!
بینوا، مضطرا، قابل من!
با همه خوبی و قدر و دعوی
از تو آخر چه شد حاصل من؟
جز سرشکی به رخسارهء غم...
#نیما_یوشیج
مرا بگذار
به خویشتن بگذار
من و تلاطم دریا
تو و صلابت سنگ
من و شکوه تو
ای پرشکوه خشم آهنگ
من و سکوت و صبوری
#حمید_مصدق
ویرانه ی جاوید بماند دل بی عشق
آن دل شود آباد که ویرانه ی عشق است
#عرفی_شیرازی
بهار شوخی خوبی نبود با دل من
عوض نکرد که ، فصل جدید ، سالم را ...
#الهام_ملک_محمدی
از خودم برایت بگویم؟
از خانه، از خیابان
شهر، صدای پایِ ما، شب؟
از کجا برایت بگویم
عشق من!
جایی که تو نیستی، گفتن دارد؟
#عباس_معروفی
چنان دوستت دارم که کاش
کسی اینگونه مرا دوست میداشت...
#محمود_درویش
اثری نیست درین پیرهن از هستی من
وین تو باور نکنی، تا نکنی پیرهنم
اوحدی
هر شاهدی که در نظر آمد به دلبری
در دل نیافت راه که آن جا مکانِ توست...
#سعدی
جذبه از عشق است و با او برنتابد هیچکس
هر چه تو آهندلی، او بیشتر آهنرباست ...
#حسین_منزوی
نتوانم از خجالت که برِ تو آورم جان!
که شنیدم التفاتی نکنی به مختصرها
#اوحدی
گر قدم بر چشم من خواهی نهاد
دیده بر ره مینهم تا میروی
ما به دشنام از تو راضی گشتهایم
وز دعای ما به سودا میروی
گر چه آرام از دل ما میرود
همچنین میرو که زیبا میروی
#سعدی
مثل دُرناى بى جفت
مثل باران بى دلیل
در حالِ دوست داشتن تواَم ،
در حالى که کنارم نیستی ...
#فروغ_فرخزاد
تو می روی و دل ز دست می رود
مرو که با تو هر چه هست می رود
دلی شکستی و به هفت آسمان
هنوز بانگ این شکست می رود
#ابتهاج
تو می روی و دل ز دست می رود
مرو که با تو هر چه هست می رود
دلی شکستی و به هفت آسمان
هنوز بانگ این شکست می رود
#ابتهاج
روزی اگر بلطف نیایی بسوی من
باری، شبی بخواب پریشان من درآی
#هلالی_جغتایی
از سرِ تعمیرِ دل بگذر که معماران عشق
روز اول رنگ این ویرانه ویران ریختند...
#بیدل_دهلوی
گفتم دری ز خلق ببندم به روی خویش!
دردیست در دلم که ز دیوار بگذرد!!!
#سعدی
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم
که پریشانی این سلسله را آخر نیست
#حافظ
چه گویم
از که گویم
با که گویم؟
که این دیوانه را
از خود خبر نیست...
#فریدون_مشیری
مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت
حال من بد بود. اما !هیچ کس باور نداشت
خوب می دانم ؛که تنهایی مرا دق می دهد !
عشق هم در چنته اش چیزی از این بهتر نداشت
#قیصر_امین_پور
چارهی من کن و مگذار که بیچاره شوم
سرِ خود گیرم و از کوی تو آواره شوم
#وحشی
شبان آهسته میگریم که شاید کم شود دردم
تحمل میرود اما ، شب غم سر نمیآید ...
#مهدی_اخوان_ثالث
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این خانه ویرانه ندارد
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
#رهی_معیری
دلْ بیرخِ خوبِ تو، سرِ خویش ندارد
جانْ طاقتِ هجرِ تو ازین بیش ندارد
از عاقبتِ عشقِ تو اندیشه نکردم
دیوانه، دلِ عاقبت اندیش ندارد
#سیف_فرغانی
این درد را چگونه توانم نهان کنم
آندم که قلبم از تو به سختی رمیده است
این شعرها که روح تو را رنج داده است
فریادهایِ یک دلِ محنت کشیده است
#فروغ_فرخزاد
گفتم اگر نبینمت مهر فرامُشم شود
میروی و مقابلی، غایب و در تصوری...
#سعدی
تو در ضمیرِ منى
چگونه از تو گریزم؟!
که ناگزیرِ منى ...
#حمید_مصدق
مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا
چون شدم صید تو بر گیر و نگهدار مرا
اگرم زار کشی میکش و بیزار مشو
زاریم بین و ازین بیش میازار مرا
#خواجوی_کرمانی
در دنیا
دو نابینا هست...
یکی تو که عاشق شدنم را نمی بینی...!
یکی من که به جز تو
کسی را نمی بینم...
#جوزف_لنون
دیده را فایده آن است
که دلبر بیند
ور نبیند
چه بود فایده بینایی را؟
#سعدى
همی گویی غمش در دل نگه دار...
نصیحت گو! نمیگویی دلت کو؟
#یاری_خراسانی
این چه بهاری ست ؟ ز پاییز هم افسرده ترم ...
آه که از باغ گلی سوخته پژمرده ترم
جور و جفا از تو کشیدیم و نگفتیم چرا ...
از تن فرشی که رفو نخورده پا خورده ترم
حال اگر آتش بشوی هم نشود دور شوم
شعله شدی پیش تو از دیگ سیه چرده ترم
از بر من می گذری حسرتم افزوده کنی
از دل مادری به نامادری آزرده ترم ...
#الهام_ملک_محمدی #غزل #غزل_معاصر
دردی که انسان را به سکوت وا میدارد
بسیار سنگین تر از دردی است
که انسان را به فریاد وا میدارد
و انسان ها فقط به فریاد هم می رسند
نه به سکوت هم ..!
#فروغ_فرخزاد
از جهان دورم و با خویشتنم
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
تو چه دانی
تو چه دانی
تو چه دانی
#مهدی_اخوان_ثالث
گر چه او هرگز نمیگیرد ،ز حال ما خبر ...
درد او هر شب ،خبر گیرد زِ سر تا پای ما !
#صائب_تبریزی
برایم بنویس
زیرا همه ی گلهای سرخی
که به من هدیه کردی
در گلدان بلورین خود پژمرده اند
و تنها گلهای سرخ اشعارت،
که برایم سرودی
هنوز سر زنده اند
از همه ی گلهای جهان و همه ی زمان ها
تنها بوی عطر،
در اشعار باقی می ماند...!
#غاده_السمان
خوشا از عشق مردن در کنارت ،ای که طعم تو
طراوت می دهد حتی شرنگ تلخ مردن را
چه جای شکوه از اندوه تو؟وقتی دوست تر دارم
من از هر شادی دیگر ، غم عشق تو خوردن را
#حسین_منزوی
نترسم که با دیگری خو کنی
تو با من چه کردی ، که با او کنی...
#صائب_تبریزی
در این ظلمتسرا تا کی به بوی دوست بنشینم
گهی انگشت بر دندان گهی سر بر سر زانو
#حافظ
دست بردار،
ز تو در عجبم
به دَرِ بسته چه میکوبی سر.
نیست، میدانی، در خانه کسی
سر فرومیکوبی باز به در.
#احمد_شاملو
گاهی ما عکس ها را می سوزانیم و
گاهی عکس ها ما را
#تاپکپچرز
تا زندهایم، یاد لبش بر زبان ماست
ذکرش دوای درد دل ناتوان ماست
گیرم که مهر او ز دل خود برون برم
این درد را چه چاره؟ که در مغز جان ماست
#اوحـدی
ای رفته ز دل،
راست بگو بهر چه امشب...
با خاطره ها
آمده ای باز به سویم...؟
#سیمین_بهبهانی
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد
غلط است هر که گوید که به دل رهست دل را
دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد
#وحشی_بافقی
چونان به من نزدیکی
که اگر جایی نباشم، تو نیز نیستی
چونان نزدیکی
که دست های تو بر شانه ام
گویی دست های من اند
و هنگام که تو چشم می بندی
منم که به خواب می روم....
#پابلو_نرودا
آن کلاغی که پرید از فراز سر ما
و فرو رفت در اندیشهٔ آشفتهٔ ابری ولگرد
و صدایش همچون نیزهٔ کوتاهی، پهنای افق را پیمود
خبر ما را با خود خواهد برد به شهر...
#فروغ_فرخزاد
فلک در قصد آزارم چرائی
گلم گر نیستی خارم چرائی
ته که باری ز دوشم بر نداری
میان بار سربارم چرایی
#باباطاهر
یک بوسه بس است
از لب سوزان تو ما را
تا آب کند این دل یخ بسته ی ما را
من سردم و سردم ،
تو شرر باش و بسوزان
من دردم و دردم ، تو دوا باش خدا را
#سیمین_بهبهانی
ما بغیر از یار اول کس نمیگیریم یار
اختیار اولین یارست و کردیم اختیار
سر یکی داریم و دریک تن نمیباید دو سر
دل یکی داریم و در یکدل نمیگنجد دو یار
#اوحدی_مراغهای
در تیره شب !" هجر تو جانم به لب آمد "
وقت است ..!که همچون ؛ مه تابان به درآیی !
#حافظ
تنها و نامراد در این سالهای سخت، من بودم و نوای دل بینوای من
دردا که بعد از آن همه امید و اشتیاق، دیر آشنا دل تو، نشد آشنای من
از یاد تو کجا بگریزم که بیگمان، تا وقت مرگ دست ندارد ز دامنم.....
#فریدون_مشیری
در شب طوفان غم
آرام بودن مشکل است
من لبالب آهم اما
لب گشودن مشکل است ...
#حسین_دهلوی
بیگانه پروری چو تو در کاینات نیست
بیچاره عاشقی که شود آشنای تو
شادم به مرگ خود که هلاک تو می شوم
با زندگی خوشم که بمیرم برای تو
#صائب_تبریزی
رفتی و همچنان به خیال من اندری
گویی که در برابر چشمم مصوری
فکرم به منتهای جمالت نمیرسد
کز هر چه در خیال من آمد نکوتری
#سعدی
جان خواهم از خدا، نه یکی
بلکه صد هزار
تا صد هزار بار بمیرم برای یار...
#هلالى_جغتایى
میروی و دل اگر زنده بمانم با توست
ور نمانم ، همه جا روح و روانم با توست
چون چراغی که فرا راه تو سوزد همه شب
به سلامت برو ای دوست که جانم با توست
#حسین_منزوی
اسرار غم عشق بگنجینه ماست
دردانه غم در صدف سینه ماست
با هر که در آمیختم از من بگریخت
جز غم که حرف و یار دیرینه ماست
#ابن_حسام_خوسفی
عافیت خواهی
نظر در منظر
خوبان مکن...
وَر کنی بدرود
کن خواب و
قرار خویش را...
#سعدی
ره کجا ... ؟
منزل کجا ... ؟
مقصود چیست؟
بوسه می بخشم
ولی خود غافلم،
کاین دل دیوانه را معبود کیست..!
#فروغ_فرخزاد
تو مردمک چشم
من مهجوری،
زان با همه نزدیکیت
از من دوری،
نی نی غلطم
تو جان شیرین منی،
زان با منی و
ز چشم من مستوری...
#قاآنی
ای دریغ از "تو"
اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از "من"
اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از "ما"
اگر کامی نگیریم از بهار...
#فریدون_مشیری
ﺳﻌﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺷﻮﺩ ﯾﺎﺭ ﺯ ﺍﻏﯿﺎﺭ ﺟﺪﺍ
ﺁﻥ ﻧﺸﺪ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﯾﺎﺭ ﺟﺪﺍ
ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺁﻥ ﯾﺎﺭ ﻋﺰﯾﺰ
ﻫﻤﭽﻮ ﺟﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺟﺪﺍ
#هلالی_جغتایی
شعر و بوسه
را که داشته باشی
مرگ چه دارد که از تو بستاند...
#یانیس ریتسوس
نفسی
که با نگاری
گذرد به شادمانی
مفروش لذتش را به
حیات جاودانی...
#امیرخسرو_دهلوی
چه نوازد و چه سازد،
به جز از نوای گریه
نی خسته یی که جز بغض تو
در گلو ندارد
ز تمام بودنی ها،
تو همین از آن من باش
که به غیر با تو بودن، دلم آرزو ندارد.
#حسین_منزوى
من عشقت را
فراموش کردهام
اما هنوز پشت هر پنجرهای
چون تصویری گذرا میبینمت...
#پابلو_نرودا
تو نه چنانی که منم
من نه چنانم که تویی
تو نه بر آنی که منم
من نه بر آنم که تویی
#مولانا
گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی،
عشق،
اسارت،
قهر و آشتی،
همه ی بی معنا بود
#فریدون مشیری