منهای پیراهن تو ...

حاصل جمع آب و تن تو ضرب در وقت تن شستن تو
این سه منهای پیراهن تو برکه را کرده حالی به حالی ...

#حسین_منزوی

بر چراغدان شما ...

بادی که در زمانه بسی شمع ها بکشت
هم بر چراغ دان شما نیز بگذرد ...

#سیف_فرغانی

تو معروفی ...

تو معروفی به مخلوقی که دل برد از خداوندش
منم شهری
که مشهورست
باران های یک بندش ...

#زهرا_کریمان

شب را قدم زدم ...

تا صبحدم
به یاد تو
شب را قدم زدم ...
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم ...

#حسین_منزوی

الهی که غم نداشته باشی ...

غمم تو هستی و شادم اگر به سر نمی آیی ...
منم غم تو الهی که غم نداشته باشی ...

#اصغر_معاذی

پرنده ی بی بازگشت ...

پرواز آفتاب و نسیم و پرنده را می دانم
و صفای دلاویز دشت را ...
اما من این میان
پرواز لحظه ها را افسوس می خورم
پرواز این پرنده ی بی بازگشت را ...

#فریدون_مشیری

نقش او در چشم ما ...

آنکه نقشی دیگرش جایی مصور می شود
نقش او در چشم ما هر روز خوش تر می شود

#سعدی

دل عشاق ...

هرگز
دل عشاق
به فرمان کسی نیست ...

#مولانا

جامعه ی خراب و مردم دروغگو

در هر اجتماعی که بیشتر قسم خورده شود
آن اجتماع خراب تر و مردمش دروغگو تر اند !!!

#علی_ابن_طالب

اینهمه خط خطا ...

ای خط خوردگی صفحه ی پیشانی
این همه خط خطا را به که باید گفت ???

#قیصر_امین_پور

چاک های سینه ...

زین چاک های سینه که کردند ره به هم
ترسم که مرغ روح پرد از قفس مرا ...

#وحشی_بافقی

عزیز تر از خاطرات من ...

دل می کنم ,
به خاطر تو از دیار خویش
ای خاطرت عزیز تر از خاطرات من ...

#محمدمهدی_سیار

ای دیار عزیز ...

شکسته ام در پس خود تمام پل ها را
من از تو باز نمی گردم ای دیار عزیز ...

#حسین_منزوی

در کنار تو بودن ...

تو در کنار خود نیستی نمی دانی
که در کنار تو بودن چه عالمی دارد

#فرامرز_عرب_عامری

به جز آرزوی تو ...

گفتم خموش آری و همچون نسیم صبح
لرزان و بی قرار وزیدم به سوی تو ...
اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم
در سینه هیچ نیست به جز آرزوی تو ...

#فروغ_فرخزاد

تا کور شود هر آنکه نتواند دید ...

تا یار برفت صبر از من برمید
وز هر مژه ام هزار خونابه چکید
گویی نتوانم که بینم بازش
تا کور شود هر آنکه نتواند دید ...

#عبید_زاکانی

حرامم باشد ...

چه به میخانه چه محراب حرامم باشد
گر به عشق توام هست تمنای دگر ...

#عماد_خراسانی

در پی چاه ...

چال اگر در دل آن صورت کنعانی هست
بی برادر
همه شب
در پی چاه آمده ام ...

#فریدون_مشیری

حرفی برای از تو نوشتن ...

هرگز قلم به گرمی آهم نمی نوشت
حرفی برای از تو نوشتن اگر نداشت ...

#گرشاسب_طاهری

فحش پدر ...

بسته راه نفسم بغض
و دلم شعله ور است
چون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی ...

#مهدی_اخوان_ثالث

چیزی غیر از خود زندگی ...

کلمات
بعضی دیر به زبان می آیند
من یاد گرفته ام چنین مواقعی با چشم هایم سخن بگویم
زندگی گاهی ,
چیزی غیر از خود زندگی ست ...

#سیدعلی_صالحی

تو هم مثل باران ..

تو هم مثل باران که نفرین شدست
بیایی زیادی , نیایی کمی...

#مژگان_عباسلو

نسیم صبحگاهی ...

و گر این شب درازم بکشد در آرزویت
نه عجب که زنده گردم به نسیم صبحگاهی ...

#سعدی

شاگرد که بودی ???

یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی
شاگرد که بودی که چنین استادی ???

#مولانا

دیوانه بودن با تو ...

در این جادوی شب پوشیده از برگ گل کوکب
دلم دیوانه بودن با تو را می خواست ...

#مهدی_اخوان_ثالث

گر دستم دهد ...

چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم
که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را

#وحشی_بافقی

نفروشید ...

سرمایه ی دل نیست به جز اشک و به جز آه
پس دست کم این آب و هوا را نفروشید
دور از نظر ماست اگر منزل این راه
این منظره ی دور نما را نفروشید...

#قیصر_امین_پور

نگشت ...

بس سقف شد خراب و نگشت آسمان خراب
بس عمر شد تمام و نگشت روز و شب تمام

#پروین_اعتصامی

آنچه پیش رو داری ...

مشکلم بهار توست در خزان من , آری
آنچه پیش رو داری من به پشت سر دارم ...

#حسین_منزوی

پیغام آشنا ...

از هر چه می رود سخن دوست خوش ترست
پیغام آشنا نفس روح پرورست
هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای ?
من در میان جمع و دلم جای دیگرست ...

#سعدی

سر بر نکردی ...

بر من گذشتی سر بر نکردی
از عشق گفتم باور نکردی
دل را فکندم ارزان به پایت
سودای مهرش در سر نکردی

#سیمین_بهبهانی

روا داری ...??

من از عالم تو را تنها گزیدم
روا داری
که من
غمگین نشینم ...???

#مولانا

آغاز دوست داشتن...

آری آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیاندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

#فروغ_فرخزاد

خراب چشم ...

از چشم و دل مپرس که در اولین نگاه شد ...
چشم من ,
خراب دل
و دل خراب چشم ...

#صائب_تبریزی

خبرت هست ...?

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست ...

#سعدی

چه خواهد شد ? چه خواهم کرد ?

محبوب من
بعد از تو گیجم
بی قرارم , خالی ام , منکم ...
بر داربستی
از چه " چه خواهد شد ? " " چه خواهم کرد ? " آونگم

#حسین_منزوی

لحظه ی دیدار نزدیک است ...

لحظه ی دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام , مستم
باز می لرزد دلم , دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های بخراشی به غفلت صورتم را تیغ
های نپریشی صفای زلفکم را دست
و آبرویم را نریزی دل ای نخورده مست
لحظه ی دیدار نزدیک است ...

#مهدی_اخوان_ثالث

نام تو را نیز ...

گفتم ای دوست تو هم گاه به یادم بودی ?
گفت من نام تو را نیز نمی دانستم ...

#سجاد_سامانی

آخرین مرحله ی اوج ...

داد و بیداد نکردم که در اندیشه ی من
مرد آن است که غم را به گلو می ریزد
آخرین مرحله ی اوج فرو ریختن است
مثل فواره که در اوج فرو می ریزد

#یاسر_قنبر_لو

دست مرا بگیر ...

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت ...
خون از رخ ام بشوی که تیر از پرم گذشت ...

#فریدون_مشیری

همه رنگی و نگاری ...

همه بوی آرزویی
مگر از گل بهشتی ...
همه رنگی و نگاری
مگر از بهار زادی

#هوشنگ_ابتهاج

این سرزنش ...

من سر زنم به سنگ و تو ساغر زنی به غیر ...
این سرزش میانه ی عشاق بس مرا ...

#وحشی_بافقی

حسرت دیدن خورشید ...

ای که در خلوت من بوی تو پیچیده هنوز
یاد شیرین تو تا مرگ هم آغوشم باد
ابر تاریکم و از گریه ی اندوه پرم
حسرت دیدن خورشید فراموشم باد

#نادر_نادرپور

و ما نداریم ...

دل داشتیم , دادیم , جان بود عرض کردیم
چیزی که یار خواهد صبر است و ما نداریم

#باذل_رفیع_خان

های های گریه ...

پای سروی , جویباری زاری ز حد برده بود
های های گریه در پای توام آمد به یاد ...

#رهی_معیری

سر پیمان شکنی ...

جز تو ای غم که نداری سر پیمان شکنی
کس ندیدم
که به سر برده
ره یاری من ...

نام شاعر ???

وحشی تر از آن ...

دل از آن دورتر افتاده که واصل باشد
یار , وحشی تر از آن است که در دل باشد ...

#صائب_تبریزی

طعنه مزن ...

طعنه بر ما مزن ای دوست که خود معترفیم
دف زنان بر سر بازار به رسوایی خویش

#خیام

ریشه هایم ...

درخت گفت :
دلتنگم ...
کاش آزادم آفریده بود ...
انسان گفت :
اینگونه ناشیانه اگر می دوم ریشه هایم را بریده اند

#الیاس_علوی

غربت نزدیک , حسرت دور ...

آه از این غربت نزدیک و از آن حسرت دور
عشق در سینه ی من هست و در آغوشم نیست ...

#اصغر_معاذی

لطیفی , خموشم ...

خموش و گوشه نشینم ...
مگر نگاه توام ...???
لطیف و دور گریزی ...
مگر خیال منی ...???

#سیمین_بهبهانی

پسته دهان کیستی ?

از گل سرخ رسته ای
نرگس دهان بسته ای
نرخ شکر شکسته ای
پسته دهان کیستی ??

#خاقانی
فکر کنم مبدا جیگر کی بودی تو رو پیدا کردم

شعرسپید ...

پدرم گاه صدا می زندم شعر سپید
بس که آشفته و رنجور و بهم ریخته ام ...

#حسین_دلبری

یک بغل آرامش ...

مشکل دیوانه تنها یک بغل آرامش است
از همین رو پیرهن بر عکس بر تن می کند

#محمدحسین_ملکیان

هر ثانیه اش ...

لحظه ی وصال , به یک چشم زدن می گذرد
این فراق است که هر ثانیه اش یک سال است

#محمد_شیخی

جان فدا

جان به کف
خنده به لب
شعله به دل
شور به سر
جان فدا در ره جانانه ی عشقیم هنوز ...

#مولانا

ای دیر آمده ...

ای دیر آمده بس زود برفتی ...
آتش زدی اندر من و چون دود برفتی ...

#انوری

سر به زانو می گذارم ...

سر به زانو می گذارم تا نبینم رفتنش را
آه من در سینه بنشین تا نگیری دامنش را ...

???

خوشبختی ام نیست ...

با توام , دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر , جز درد خوشبختی ام نیست

#فروغ_فرخزاد

تو بخند ... تو بتاب ...

جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب
من فدای تو به جای همه گل ها تو بخند

#فریدون_مشیری

اجاق سرد ...

همیشه در خیال من ز شعله گرم تر تویی ...
چه گرم دوست دارمت اجاق سرد اگر تویی

#سیمین_بهبهانی

سلامی صمیمی تر از ...

سلامی
صمیمی تر از غم ندیدم
به اندازه ی غم تو را دوست دارم ...

#قیصر_امین_پور

چه کنم سود و زیان را ...

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را ...

#مولانا

درد بی درمان شان ...

عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
درد بی درمانشان را درد درمان می کند ...

#مژگان_عباسلو

جان و دل با اوست ...

می رود کز ما جدا گردد ولی
جان و دل با اوست هر جا می رود

#رهی_معیری

خوب رویان جهان ...

خوب رویان جهان رحم ندارد دل شان
باید از جان گذرد هر که شود عاشق شان
روز اول که سرشتند ز گل پیکرشان
سنگی اندر گل شان بود همان شد دل شآن ...

متاسفانه نتونستم نام شاعر رو پیدا کنم , اگر کسی اطلاع داره لطفا به من اطلاع بده تا به شعر اضافه کنم

پوزخند سگ ...

سگی را گفتند از چه روی شما را نجس نامیدند ?
سگ با پوزخند پاسخ داد :
ما از زمانی با فتوا نجس شدیم که پاچه ی " دزدان شهر " را گرفتیم
#عبید_زاکانی

اما ...

بهار آمد , پریشان باغ من افسرده بود اما
به جو باز آمد آب رفته ماهی مرده بود اما ...
#فریدون_مشیری

توانایی مهندسی کردن

جادوی دست انسان در دست دیگری ,
توانایی مهندسی کردن است , ماورالطبیعه واژه ای پوچ است ...
#رابرت_آنسون_هاین_لاین

غنچه ی شادی بودم ...

به خدا غنچه ی شادی بودم ...
دست عشق آمد و از شاخم چید
#فروغ_فرخزاد

سطر برجسته ...

و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی ...
#حمید_مصدق

روح عاشق

روح عاشق
هیچگاه در خانه نیست ...
#کارل_فریدریش_ویلهلم_واندر

روز مبادا ...

وقتی تو نیستی نه هست های ما , چونان که
بایدند
نه باید ها
هر روز بی تو روز مباداست ...
#قیصر_امین_پور

ره بیدادگران ...

ره بیداد گران ,
بخت من آموخت ترا
ور نه دانم تو کجا و ره بیداد کجا ...
#شهریار

یاران موافق

جان
فدای
یاران موافق کنید ...
#عبید_زاکانی

خرج روشنی ...

شب های تیره , به , که چراغان به می کنی
اسراف نیست هر چه کنی خرج روشنی
#فریدون_مشیری

پوزش خواستن ...

پوزش خواستن , از پس اشتباه زیباست
حتی اگر از یک کودک باشد ...

#ارد_بزرگ

چیزی در میان هست ...

مرا خود با تو چیزی در میان هست
و گرنه روی زیبا در جهان هست
وجودی دارم از مهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست ...

#سعدی

با جنون خود ...

مرا یک شب
که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود
مدارا می کنم هر شب ...

#محمدعلی_بهمنی

شعاع درد مرا ...

شعاع درد مرا ضرب در عذاب عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید

#قیصر_امین_پور

حال استغفار نیست ...

صبح می بوسم تو را , شب توبه می گیرد مرا
صبح مشتاقم ولی شب حال استغفار نیست ...

#سعدی

آمار زمین ...

من به آمار زمین مشکوکم
اگر این سطح پر از آدم هاست
پس چرا اینهمه دل ها تنهاست ???

#سهراب_سپهری

بهره ی ما ...

جهان سر به سر حکمت و عبرت است
چرا بهره ی ما همه غفلت است ??

#فردوسی

لایق عشقت ...

عشقت را نصیب کسی کن که لایق آن باشد نه تشنه ی آن
زیرا هر تشنه ای روزی سیراب می شود

#شکسپیر

کسی رفت ...

فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت ...

#هوشنگ_ابتهاج

ره سیلاب

مشت خاشاکی کجا بندد ره سیلاب را
پایداری پیش اشکم کار دامن نیست , نیست

#رهی_معیری

شادی کنان در کوی تو

هر کسی از غم پناه خود به جایی می برد
من چو غم بینم
روم شادی کنان در کوی تو ...

#اوحدی

سر به جیب کشیدن ...

تو مرد صحبت دل نیستی چه می دانی
که سر به جیب کشیدن چه عالمی دارد ...

#صائب_تبریزی

خاک غم ...

به من بسیار می ماند نمی دانم که صنع حق
مرا از خاک غم یا خاک غم را آفرید از من

#قصاب_کاشانی

خدا نکرده خطا کنی ...

تو کمان کشیده و در که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی

#هاتف_اصفهانی

می برم گمان که ...

به گام های کسان , می برم گمان که تویی ...
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید , بیا ...

#سیمین_بهبهانی

زنجیر سر زلف تو

گر نه زنجیر سر زلف تو باشد یک دم
نتوان داشت در این شهر به زنجیر مرا ...

#عبید_زاکانی

ز آمدن چه خبر ?

بشارتی به من از کاروان بیار ای عشق
همیشه رفتن و رفتن , ز آمدن چه خبر ?

#حسین_منزوی

هوس قمار دیگر ...

خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش
بنماد هیچش الا هوس قمار دیگر ...

#مولانا

اسیران کمند تو ...

هر خم از زلف تو زندان دلی ست
تا نگویند اسیران کمند تو کمند ...

#سعدی

هر درد و غمی ...

به عالم هر کجا درد و غمی بود
بهم کردند و عشقش نام کردند

#عراقی

به نازی که ...

غمش در نهانخانه ی دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند

#طبیب_اصفهانی

آنکه دلش ...

هرگز نمیرد
آنکه دلش زنده شد به عشق ...

#حافظ

همه دیده ها ...

پنهان ز دیده و همه دیده ها از اوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست

#مولانا

ز بس که ...

نه شیخ می دهدم توبه و نه پیر مغان می
ز بس که توبه نمودم , ز بس که توبه شکستم

#یغمای_جندقی